امیدوارم
به لبخندِ تو که هر صبح بر لبهایم می نشیند
به برقِ چشم های تو
که هر روز چراغ ِ روشن ِ سقفِ دنیای من است
و به مهربانی ات
که گرمی نفس است و دلگرمی ِ قلب
تو هستی!
چه خوب است که تو هستی
و هر بار پلک می گشایم
امیدواری را چون عطر نان تازه
در سفره ی دلم میگذاری
و من هنوز امیدوارم.
صبح است
صبح ِخیلی زود !
و بیدار شده ام تا دوست داشتنت را
زودتر از روزهایِ قبل
شروع کنم ...
°
برای جیره ی روزانه ام
به من عشق بده
وَ قلبِ غمگینم را سنگین نکن
حتی با ذره ای کوچک.
لمسم کن
وَ گلِ سرخ را از من دریغ مدار
بر عشق من چشم نبند
وَ عشق ات را بفرست
پیش از آن که پا به جهان من بگذاری.
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,